گزارش خطا در معنی کلمه 'ubiquitous'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: موجود درهمه‌ جا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: هم‌جاحاضر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (م‌م‌) حاضر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فراگیر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: همه‌جا حاضر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: همه جا حاضر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. being or seeming to be everywhere: The man seemed to be like an ubiquitous ghost.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :