گزارش خطا در معنی کلمه 'unbearable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تاب‌ ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غیر قابل‌ تحمل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تحمل‌ ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. intolerable: It was an unbearable burden.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, feel, seem | become, get | make sb/sth His arrogance made him absolutely unbearable! | find sb/sth They found the heat unbearable. ADV. absolutely, quite | almost

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :