گزارش خطا در معنی کلمه 'unchanged'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عوض‌ نشده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بدون تغییر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, look | remain, stay | leave sth ADV. completely, quite, totally | almost, practically, virtually | largely, substantially | basically, essentially, fundamentally The school appeared essentially unchanged since my day. | relatively PREP. by She was the only one of us unchanged by events.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :