گزارش خطا در معنی کلمه 'uncle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عمو

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: عم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دایی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun parent's brother: My uncle visits us at Christmas.

Simple Definitions

2 general:: see CRY UNCLE; DUTCH UNCLE.

American Heritage Idioms

3 general::   noun ADJ. benevolent, kindly The boss smiled at us all like a benevolent uncle. | bachelor | maternal, paternal | great (= the brother of one of your grandparents)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :