گزارش خطا در معنی کلمه 'uncontrollable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: غیرقابل‌ نظ‌ارت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كنترل‌ ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: غیرقابل‌ جلوگیری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. completely, totally | almost, virtually an almost uncontrollable urge to laugh | apparently

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :