گزارش خطا در معنی کلمه 'underwear'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لباس‌ زیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: زیر پوش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زیرجامه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun underclothes: Everyone should use underwear.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. long | skimpy | thermal, warm | lace, lacy | kinky, sexy | ladies', women's | men's | clean, dirty QUANT. change, set She packed a fresh set of underwear and her toothbrush. PREP. in your ~ He was getting cold standing around in his underwear.CLOTHES

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :