گزارش خطا در معنی کلمه 'unfamiliar'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (unfamiliarity) نااشنا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ناشناخته‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نااشنایی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عجیب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. not well-known to you VERBS be, feel, look, sound ADV. very | completely, quite, totally | not entirely | slightly PREP. to The language was completely unfamiliar to me. not having knowledge or experience of sth VERBS appear, be, seem ADV. very | completely, quite | relatively PREP. with We were quite unfamiliar with the town.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :