گزارش خطا در معنی کلمه 'unfortunate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ناشی‌ از بدبختی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بدبخت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مایه‌ تاسف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | consider sb/sth ADV. extremely, most, particularly, singularly, very It was a most unfortunate choice of expression. | a bit, a little, rather, slightly

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. ill-fated: He was an unfortunate man.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :