گزارش خطا در معنی کلمه 'unique'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: منحصر به‌ فرد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی نظیر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منحصر به فرد

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بیتا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فرد

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بی‌ همتا

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: یگانه‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: بیمانند

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بی همتا

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: منحصربه‌فرد

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: یکتا

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: یكتا

شبکه مترجمین ایران

13 عمومی:: بی‌نظ‌یر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | make sb/sth Its magnificent proportions make this palace unique among the buildings of the world. ADV. quite, totally, truly The city has an atmosphere which is quite unique. | by no means, far from, hardly Although such a case is rare, it is by no means unique. | almost, virtually | apparently PREP. to This monkey is unique to the island.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. rare: This is a unique opportunity.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :