گزارش خطا در معنی کلمه 'valve'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 مهندسی شیمی:: شیر

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دریچه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لامپ‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرپوش‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سوپاپ‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بشكل‌ دریچه‌ یا سوپاپ‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دریچه

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: در

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. safety | non-return, one-way | drain, pressure-relief | fuel, water, etc. | heart, radiator, etc. VERB + VALVE fit The plumber will fit some new safety valves. | open You need special tools to open the valve. | close

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun control device: This valve shuts off the water.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :