گزارش خطا در معنی کلمه 'van'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیشقراول‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پیشگام‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پیشرو

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بال‌ جناح‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جلو

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پیشقدم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun enclosed truck: We rode to town in a van.

Simple Definitions

2 general::   noun vehicle for transporting goods, etc. ADJ. light | transit | camper | delivery, furniture, ice-cream, mail, removal | armoured, police VERB + VAN drive | park | load, unload VAN + NOUN driver type of railway carriage ADJ. goods, guard's, luggage

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :