گزارش خطا در معنی کلمه 'brisk'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چابك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چست‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تند

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرزنده‌ وبشاش‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: رایج‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: باروح‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تیز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. marked by speed, liveliness: After dinner he took a brisk walk.

Simple Definitions

2 general:: adj. fast: She walked at a brisk pace.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :