گزارش خطا در معنی کلمه 'vault'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 اقتصاد:: صندوق

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گنبد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سردابه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرداب

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: زیرزمین

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ط‌اق‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: طاق

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: غار

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: مغاره‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: قپه‌

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: هلال‌ ط‌اق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun safe: The money was kept in a vault. verb leaped: He vaulted over the fence.

Simple Definitions

2 general::   noun strong, underground room ADJ. secure | bank, museum | treasure VERB + VAULT keep/store sth in PREP. in a/the ~ The jewels were kept in a bank vault. room under a church where dead people are buried ADJ. burial, family, royal VERB + VAULT bury sb in She is to be buried in the family vault.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :