گزارش خطا در معنی کلمه 'velocity'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سرعت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شتاب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تندی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تندی‌ برحسب‌ زمان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سرعت‌ سیر

شبکه مترجمین ایران

6 مکانیک:: سرعت

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun speed: The car came at a high velocity.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. enormous, high | low | constant, uniform | average, mean | maximum VERB + VELOCITY achieve, attain, reach Eventually, the star attained the velocity of light. | move with to move with a uniform velocity | increase, raise VELOCITY + VERB increase, rise | decrease, fall PREP. at a/the ~ Light travels at a constant velocity.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :