گزارش خطا در معنی کلمه 'visually impaired'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کامپیوتر و شبکه:: کم بینا

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دچاراختلال بینایی

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): visually impaired Euph. blind or partly blind. • I am visually impaired, but I like TV just as much as the next person. • The disease left him visually impaired.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :