گزارش خطا در معنی کلمه 'brooch'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: باسنجاق‌ سینه‌ مزین‌كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گل‌ سینه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سنجاق‌ سینه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun a relatively large decorative pin or clasp: She wore a silver brooch on her dress.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. cameo | diamond, pearl, etc. VERB + BROOCH have on, wear | pin She pinned a large amethyst brooch to her lapel.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :