گزارش خطا در معنی کلمه 'broth'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
1
عمومی::
غذای مایعی مركب از گوشت یا ماهی وحبوبات وسبزی های
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
noun a thin clear soup: She gave her sick husband some hot chicken broth.
Simple Definitions
2
general::
see TOO MANY COOKS SPOIL THE BROTH.
American Heritage Idioms