گزارش خطا در معنی کلمه 'buckle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیچ‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سگك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: باسگك‌ بستن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: قلاب‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دست‌ وپنجه‌ نرم‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 :: سگک

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. belt, shoe VERB + BUCKLE do up, fasten | undo, unfastenCLOTHES

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun a clasp fastening two ends: The load was secured by a belt and a buckle. verb give way, collapse: My knees would buckle trying to carry that.

Simple Definitions

3 general:: buckle down to start working hard • He'll have to buckle down ( to his work) soon if he wants to pass these exams.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :