گزارش خطا در معنی کلمه 'whine'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نالیدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فغان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ناله‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: با ناله‌گفتن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ناله‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. high, high-pitched | piercing | nasal VERB + WHINE give, let out | hear PREP. with a ~ She spoke with a whine. | ~ of PHRASES the whine of a bullet/an engine/a motorSOUND

Oxford Collocations Dictionary

2 general::   verb ADV. faintly, softly The engines whined softly in the background. | away

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: verb : When asked he let out a whine and ran away. noun complain: Soldiers often whine about their food.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :