گزارش خطا در معنی کلمه 'buffer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: میانگیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: استفاده‌ از میانگیر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ضربه‌ گیر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بافر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: حائل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پرداخت‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: ضربت‌ خور

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: سپر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + BUFFER act as | provide | use sth as BUFFER + NOUN state, zone PREP. ~ against A family can provide a buffer against stress at work. | ~ between The organization acts as a buffer between the management and the union.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
لطفا صبر کنید
کد امنیتی بالا را وارد کنید :