گزارش خطا در معنی کلمه 'wither'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پژولیدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پلاسیده‌شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جدوگاه

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پژمرده‌كردن‌ یا شدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb shriveled: The leaves withered and died. verb faded: He withered away and died.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. simply Their support had simply withered away. | away PREP. under The grass withered under a scorching sun. PHRASES wither and die The business withered and eventually died.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :