گزارش خطا در معنی کلمه 'withhold'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مضایقه‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خودداری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منع‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دریغ‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb keep back: Do not withhold information from the authorities.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. deliberately | reasonably, unreasonably Consent will not be unreasonably withheld. VERB + WITHHOLD threaten to threatening to withhold future financial aid | decide to PREP. from He was accused of deliberately withholding information from the police.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :