گزارش خطا در معنی کلمه 'wobbly'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لق‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لرزان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جنبنده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look | become, go When I stood up my legs went all wobbly. ADV. all (informal), very | a bit, a little, rather, slightly The chair looked a bit wobbly.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :