گزارش خطا در معنی کلمه 'worm'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خزیدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: کرم

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خزنده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لولیدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مارپیچ‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: كرم‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: سوسمار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun WORM + VERB burrow, crawl Worms burrow down through the soil. | wriggle, writhe The worm was wriggling on the hook. WORM + NOUN cast

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: In addition to the idioms beginning with WORM, Also see CAN OF WORMS; EARLY BIRD CATCHES THE WORM.

American Heritage Idioms

3 general:: worm sth out of sb informal to try and get information from someone which they are trying to keep secret • He wasn't going to tell me, but I managed to worm it out of him.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :