گزارش خطا در معنی کلمه 'wrestle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كشتی‌ گرفتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سر و

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گلاویز شدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دست‌ به‌ گریبان‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: wrestle with sth to try very hard to deal with a problem or to make a difficult decision • The government is wrestling with difficult economic problems. • He wrestled with the decision for several weeks, wondering what he should do.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: verb struggled: They wrestled with the budget. noun fight: The wrestle with enemies was fierce.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :