گزارش خطا در معنی کلمه 'bureaucratic'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دیوانسالار

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وابسته‌ به‌ اداره‌بازی‌ وكاغذ

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وابسته‌ به‌امور اداری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become ADV. extremely, highly, very The organization is highly bureaucratic. | rather, somewhat | unnecessarily

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :