گزارش خطا در معنی کلمه 'cabbage'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رشد پیدا كردن‌ (مثل‌ سركلم‌)

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: کلم

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كش‌ رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دله‌ دزدی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كلم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun leafy vegetable: They ate cabbage for dinner.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. green, red, white | savoy, spring | boiled, pickled, raw VERB + CABBAGE eat, have | boil, cook, prepare | chop, shred CABBAGE + NOUN leaf | patchFOOD

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :