گزارش خطا در معنی کلمه 'انباشته'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: piled up

transnet.ir

2 general:: filled

transnet.ir

3 general:: accumulated

transnet.ir

4 Law:: accumulated : a : that has gathered or piled up especially little by little : amassed (accumulated fortune( b : that has increased gradually in quantity or number

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: piled up

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :