گزارش خطا در معنی کلمه 'اولاد'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: children

transnet.ir

2 Law:: (pl of ولد : son of daughter) issue; children of the marriage (the latter especially said of children whose parents have been separated or are about to be separated) offspring; progeny; children; descendants; posterity; legal issue (in a will); minor dependents

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :