گزارش خطا در معنی کلمه 'بازجوئی کردن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (intransitive or passive form : بازجوئي شدن – be, to be, being, having been, to have been+pp) • interrogate • question • investigate • inquire (also enquire) • enquire into • examine; • grill (infml) ( : to question s.o. closely and for a long time, often in an unpleasant manner • interview (in this sense also تحقيق كردن )

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :