گزارش خطا در معنی کلمه 'campaigner'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كسی‌ كه‌ در لشكر كشی‌ شركت‌ میكند

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سرباز كهنه‌ كار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. effective, good, great, successful | active, tireless, vigorous | experienced, seasoned, veteran | leading, prominent PREP. ~ against a prominent campaigner against drugs | ~ for an active campaigner for animal rights | ~ on behalf of a veteran campaigner on behalf of the disabled

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :