گزارش خطا در معنی کلمه 'بدهکار'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: debtor

transnet.ir

2 general:: indebted

transnet.ir

3 general:: debit

transnet.ir

4 Law:: in debt; debtor

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: obligor : a promisor. The person who has engaged to perform some obligation. Person obligated under a contract or bond – more properly متعهد

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: indebted; in debt

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: owing

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :