گزارش خطا در معنی کلمه 'برانگیختن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: excite

transnet.ir

2 Law:: prompt

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: instigate; incite (she incited him to commit murder( : egg on, encourage, urge, goad, provoke, spur on, drive, stimulate, push, prod, prompt, induce, impel

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: move

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: motivate

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :