گزارش خطا در معنی کلمه 'acumen'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فراست‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تیز فهمی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تیز هوشی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. considerable, great | business, commercial, critical, financial, political VERB + ACUMEN demonstrate, show He had demonstrated considerable business acumen.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun quickness, accuracy and keenness of judgement: He has the acumen to become a good doctor.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
لطفا صبر کنید
کد امنیتی بالا را وارد کنید :