گزارش خطا در معنی کلمه 'casserole'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نوعی‌ غذای‌ مركب‌ از گوشت‌ وارد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ظ‌رف‌ خوراك‌ پزی‌ سفالی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun dish of meat/vegetables ADJ. beef, chicken, vegetable, etc. VERB + CASSEROLE eat, have | cook, make, prepare CASSEROLE + NOUN dish dish for cooking casseroles ADJ. deep, large | shallow | flameproof, ovenproof PREP. in a/the ~ Put the chicken pieces in a casserole.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :