گزارش خطا در معنی کلمه 'تصادف کردن ـ تصادف'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: vi • collide, colliding, collision • come into collision • coincide, coinciding, ~nce • bump into or against ) in Persian also خوردن and اصابت كردن ) • have an accident • accident(n) • unexpected occurrence • vis major (Latin “a superior force”) fortuitous event <[Damnum fatale is a] fatal damage; that is, damage caused by fortuitous event, or inevitable accident – JBS>

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :