گزارش خطا در معنی کلمه 'addict'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: معتاد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اعتیاد دادن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ( n&tv): خو دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عادی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. cocaine, drug, heroin, etc. | computer, television, etc. Many young boys become computer addicts.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun become dependent on habit-forming substance: After that he quickly became a drug addict.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :