گزارش خطا در معنی کلمه 'addicted'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اموخته‌ ومعتاد

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: تسلیم‌ شده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: خوگرفته‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be | become, get ADV. totally | hopelessly PREP. to She had become addicted to tranquillizers.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :