گزارش خطا در معنی کلمه 'حکمفرما بودن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (also حاكم بودن obtain : to be generally recognized or established : prevail (rules obtaining in other jurisdictions( (gavelkind was a tenure which before 1926 obtained by customs in the county of Kent, almost the whole of which was subject to it – JBS( ● prevail; be in force; apply; exist; be in use; be in effect; stand; hold; be the case

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :