گزارش خطا در معنی کلمه 'خریدن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: get

شبکه مترجمین ایران

2 general:: buy

transnet.ir

3 Law:: buy • purchase • buy off ( : 1. to induce to refrain (as from prosecution) by a payment or other consideration 2. to free (as from military service by payment) • procure

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: bribe

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: buy s.o. off ( : to pay s.o. money to stop them acting against one, causing trouble, etc • buy s.o. out ( : to pay s.o. for their share in a business, usu in order to become the only owner of it oneself • buy sth up ( : to buy all or as much as possible of sth)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :