گزارش خطا در معنی کلمه 'charming'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دلربا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جذاب

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فریبا

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ملیح

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جاذب

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: دلبر

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دلفریب

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: فریبنده‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: دلارام

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: شیوا

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: فریبنده

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: ملیح‌

شبکه مترجمین ایران

13 عمومی:: زیبا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun pleasing: She was a charming woman.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, look, seem | find sb/sth ADV. extremely, really, very | absolutely, altogether, perfectly, quite, thoroughly, utterly She looked small and gentle and altogether charming. | rather | exquisitely an exquisitely charming portrait

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :