گزارش خطا در معنی کلمه 'cheekbone'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: استخوان‌ گونه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. high, prominent | perfect, sculptured | broken, cracked, fractured PREP. beneath sb's ~s The hollows beneath his cheekbones showed his stress. | on sb's ~s A flush of anger appeared on her cheekbones. | over sb's ~s The skin stretched taut over his cheekbones.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :