گزارش خطا در معنی کلمه 'chime'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 هنر:: زنگ

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ترتیب‌ زنگهای‌ موسیقی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سازیاموسیقی زنگی

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ناقوس را

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (مو) سنج‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سازیاموسیقی‌ زنگی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb ring: I heard the clock chime as I left. noun clang: The clime of the bell told me it was late.

Simple Definitions

2 general:: chime in informal to interrupt or speak in a conversation, usually to agree with what has been said • "It's very difficult, " I said. "Impossible, " she chimed in. • Andy chimed in with his view of the situation.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :