گزارش خطا در معنی کلمه 'chimney'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تنوره

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سردودکش

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دودكش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كوره‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: دودکش

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بخاری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. high, tall | short | narrow, wide | tapering | smoking The air was black from smoking chimneys. | sooty | factory, industrial VERB + CHIMNEY clean, sweep CHIMNEY + VERB belch sth factory chimneys belching smoke over the town | draw This chimney doesn't draw very well. CHIMNEY + NOUN breast, flue, piece, pot, stack | sweep

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun smokestack: The smoke went up the chimney.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :