گزارش خطا در معنی کلمه 'adept'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مرد زبردست‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: استاد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زبر دست‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ماهر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. extremely, highly, very | quite PREP. at He was highly adept at avoiding trouble.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :