گزارش خطا در معنی کلمه 'churn'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
1
عمومی::
بوسیله اسباب گردنده (مثل چرخ) جلو رفتن
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
churn sth out [ M ] informal to produce large amounts of something quickly, usually something of low quality • The factory churns out thousands of pairs of these shoes every week. • She churns out a new bestselling novel every year.
Cambridge-Phrasal Verbs