گزارش خطا در معنی کلمه 'circular'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دایره‌ای‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بخشنامه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دایرهای

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: متحدالمآل

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مدور

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مستدیر

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: حلقوی

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: دایرهوار

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: دایره‌ وار

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: دایره وار

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: بخش نامه

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: حلقهای

شبکه مترجمین ایران

13 عمومی:: بشکل دایره

شبکه مترجمین ایران

14 :: اطلاعیه توضیحی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun notice: They put the circular on the wall. adj. round: The race track was a circular path.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, look From a front view the small birds can look almost circular. ADV. perfectly He had round unblinking eyes and a perfectly circular head. | almost, nearly, roughly, virtually The crater was two miles across and roughly circular.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :