گزارش خطا در معنی کلمه 'adjacent'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دیوار بدیوار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مجاور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: همسایه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (نظ‌) نزدیك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: همجوار

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: نزدیك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, be situated, lie, stand The vineyards of Verzy lie adjacent to those of Verzenay. ADJ. directly, immediately There is a row of houses immediately adjacent to the factory. PREP. to The miller's house stands adjacent to the mill.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :