گزارش خطا در معنی کلمه 'clamor'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بجوش وخروش آمدن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مصرانه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: غوغا

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مصرانه تقاضا کردن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سروصدا راه انداختن

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سروصدا

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: (clamour=) بانگ‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: غریو کشیدن

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: غریو كشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb insistent demand: She clamored for justice. noun commotion: At once there was a loud clamor.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :