گزارش خطا در معنی کلمه 'سرکرده'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: supremo

transnet.ir

2 general:: leader

transnet.ir

3 general:: ruler

شبکه مترجمین ایران

4 Law:: derog • warmonger • chieftain – Persian said mainly of the head of a gang of robbers, bandits, smugglers or other criminals, and occasionally of the leader of a belligerent opposition movement. • ringleader

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :